من ۵ ماه پیش توی یه شرکت مشغول کار شدم بعد از یک ماه همسرم رو هم آوردم شرکت خودمون صاحب کارم آقایی هستن ۳۶ ساله و اهل شهرستان که تازه چند ساله با همسر و فرزندش اومدن تهران خانمشون هستم ۳۲ ساله هستن با ظاهر و هیکل مناسب بعد از یک ماه کاری من شدم مدیر داخلی شرکت صاحب کارمون از من خواست که من ۲ نفر کارمند برای خودم استخدام کنم من هم از روی نادانی ۲ نفر خانم مطلقه استخدام کردم گفتم کمکی باشم براشون چون خودشون زندگی مجردی داشتن بعد از ۱ ماه متوجه شدم یکی از این خانم ها با صاحب کار متاهل ما که یه بچه ۱۲ ساله هم داره دوست شدن خیلی بهم ریختم و هرجوری بود اون خانم رو از شرکت اخراج کردم اما بعد از ۲ ماه صاحب کارمون به بهانه های مختلف دوباره اون خانم رو برگردوند شرکت منم که دیدم اینجوریه گفتم من و همسرم اگر این خانم اینجا باشن اینجا کار نمیکنیم چون این خانم مشکل اخلاقی داره اینجوری گفتم بلکه صاحب کارمون بیخیال اون خانم هرزه شه چون شرکت رو منو همسرم میچرخوندیم اما نشد و اون خانم اومد شرکت و ما از اونجا قطع همکاری کردیم با این که به شدت زندگیمون تحت تاثیر قرار گرفت از نظر مالی و خیلی تو فشار قرار گرفتیم محرم بود و من از امام حسین خواستم یه جوری این خانم از زندگی این آقا بره بیرون تا زندگیش خراب نشه دلم برای زنش و بچه صاحب کارم میسوخت تصمیم گرفتم به خانمش زنگ بزنم و بگم مراقب زندگیش باشه اما باز ترسیدم گفتم دخالت نکنم بهتره و دخالت نکنم و بسپارم به خدا تا اینکه همسر صاحب کارم دیروز باهام تماس گرفت و ازم پرسید چرا از شرکت رفتم و قضییه اون خانم چیه منم هر چی دیده بودم رو گفتم خانمش خیلی ناراحت شد ازم کمک خواسته گویا چندسال پیش هم مچ همسرشو سر این قضیه ها گرفته که همسرش قول داده دیگه تکرار نشه الان نمیدونه باید چه رفتاری کنه از من کمک خواسته که بره سراغ خانواده دختره یا به پدرمادرش بگه یا باز با همسرش حرف بزنه گویا خانواده شوهرش هم اصلا براشون مهم نیست و کمکی نمیکنن حالا من موندم چه کاری درسته و باید چیکار کنیم که زندگی این خانم نجات پیدا کنه

خانم ,شرکت ,صاحب ,گفتم ,ساله ,زندگی ,صاحب کارم ,صاحب کارمون ,دخالت نکنم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دهکده اطلاعات وسرگرمی مرکز فروش فلزیاب | طلایاب | دفینه اطلاعات عمومی الکترونیک ضربات دانلود اهنگ جدید فروشگاه 707th ماساژ و فیزیوتوراپی parsparia