همسر من تک فرزنده و فرزند واقعی پدر و مادرش نیست. ما دوسالی هست که ازدواج کردیم و خداروشکر زندگی نسبتا خوبی داریم. همسر من قبل از ازدواج  این مساله رو به من گفت که بچه ی واقعی پدر و مادرش نیست (بچه ی خواهر مادرشه، کسی که بهش میگه خاله) درواقع پدر و مادرش بچه دار نمیشدن و خواهر مادرش بچه ی آخرش رو بخشیده بهشون ولی ازم خواست که این موضوع کاملا بین خودمون بمونه ک حتی به خونواده‌مم نگم چون گفت که اگه پدر و مادرش بفهمن خیلی ناراحت میشن چون اصلا براش کم نذاشتن و همه جوره حمایتش کردن و دوسشون داره و نمیخواد دلشون بشکنه. من هم این مساله رو قبول کردم و به هیچکس نگفتم تا اینکه ما ازدواج کردیم و من وارد خانواده همسرم شدم. و واقعا به چشم دیدم که پدرومادرش از همه نظر هوای همسرمو دارن. همه افراد فامیلشون از این مساله مطلع هستن ولی هیچکس جرات نکرد به روی من بیاره و حتی اشاره ی کوچکی کنه. تا اینکه یه سال از ازدواجمون گذشت و دخترخاله همسرم(خواهر واقعیش) به من گفت که میخوام یه موضوع مهمی رو بهت بگم و اینه که همسرم رو از شیرخوارگاه آمنه آوردن و یه حرفای دیگه ای زد کلا !!!( درحالیکه همسرم شباهت فوق‌العاده زیادی به خواهرا و برادراش داره) من هم بهش گفتم که من این قضیه رو میدونم که شما خواهر و برادر هستید و این حرفها چیه که میزنه! از حرف های من شوکه شد ولی اصلا زیر بار نرفت و گفت که همسرم در رویا و خیالاتش اینجوری فکر میکنه و امکان نداشته که مادرش توو اون سن باردار بشه و گفت همسرم حتی مدتی فک میکرده که بچه ی پسرخاله ش هست)ولی خب کلا از گفته ی خودش پشیمون بود نمیدونست باید بهم چی بگه .بعد هم که من این مساله رو به همسرم گفتم اون خیلی ناراحت شد اما بازم ازم خواست که این موضوع رو کش ندم و فراموش کنم . اما من نمیتونم و روزی نیست که بهش فک نکنم و واقعا نمیدونم باید چیکار کنم و از کی بپرسم که نه سیخ بسوزه و نه کباب. من واقعا به عنوان همسر حق دارم بدونم پدر و مادر واقعی همسرم چه کسی هستن! از طرفی هم وقتی این مساله رو به همسرم میگم سریع ناراحت و عصبانی میشه و بهم میگه که چه فرقی میکنه مگه مهمه ! یعنی به حدی شکاک شدم که بعضی وقتا فک میکنم اگه همسرم ولد بوده باشه چی!،به نظر شما از چه کسی بپرسم از پدر و مادرش یا خاله ش ؟ یا حتی فامیلای دیگه چون مطمئنم که همه اینو میدونن ولی واقعا میترسم به کسی اعتماد کنم ! راستی دخترخاله ش وقتی دید که من خیلی جدی پیگیر این مساله شدم با گریه ازم خواهش کرد که به هیچکس نگم و حتی گفت که مامانم آتیشمون میزنه!!! به نظر شما چیکار کنم

همسرم ,مادرش ,مساله ,واقعا ,خواهر ,هیچکس ,خیلی ناراحت ,ازدواج کردیم ,مادرش نیست منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پتروسا زندگی با رامین حسابداری و آموزش فراگیری ماشین economicbranding.com فروش دستگاه روغن گیری | فروشگاه AG پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان همچی کده مانلی